کد مطلب:295949 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

حدیث 01


ابن علوان از امام صادق، از پدر بزرگوارش علیهماالسلام نقل می كند كه فرمود:

«كان فراش علی و فاطمة حین دخلت علیه اهاب كبش، اذا أرادا أن یناما علیه، قلباه فناما علی صوفه.»

- هنگامی كه فاطمه وارد خانه علی علیهماالسلام شد، زیرانداز آنها پوست گوسفندی بود، كه وقتی می خواستند بخوابند، آن را به طرفی كه دارای پشم بود، برگردانده و روی آن می خوابیدند.

و فرمود: متكای آن دو بزرگوار، پوستی بود كه داخل آن لیف و پوشال خرما بود.

و نیز فرمود: مهریه فاطمه علیهاالسلام زره ای از آهن بود. [1] .



[1] بحارالانوار، ج 43، ص 104، روايت 14- همچنين در اين رابطه، تفسير ثعلبي از امام صادق عليه السلام، و تفسير قشيري از جابر انصاري نقل كرده اند كه: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فاطمه عليهاالسلام را ديد، «و عليها كساء من أجله الإبل، و هي تطحن بيديها، و ترضع ولدها»: (در حالي كه لباسي از جل شتر بر تن داشت با دستهاي مباركش آسياب مي كرد، و فرزندش را شير مي داد، اشك از چشمان مبارك رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم جاري شد و فرمود: دخترم، تلخي دنيا را به خاطر شيريني و حلاوت آخرت تحمل كن. فاطمه عليهاالسلام عرض: اي رسول خدا، «الحمد لله علي نعمائه، والشكر لله علي آلائه.): (حمد و ستايش براي خداوند به خاطر نعمتهاي (ظاهري اش) و شكر و سپاس براي خداوند به خاطر آلاء (و نعمتهاي باطني اش). بحارالانوار، ج 43، ص 85.

و نيز در اين باره در روايت مبسوطي منقول است: هنگامي كه اين آيه بر پيامبر اكرم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نازل شد (و ان جهنم لموعدهم أجمعين، لها سبعه ابواب، لكل باب منهم جزء مقسوم): (و همانا جهنم وعده گاه همه ي آنان است. كه داراي هفت طبقه است و در هر طبقه بخشي معين از آنان قرار خواهند داشت). حجر: 43 و 44

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم گريست، و اصحاب نيز گريه كردند، و نمي دانستند كه جبرئيل عليه السلام چه آيه اي نازل كرده و آنان به خود جرات تكلم نمي دادند. ولي از آنجا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وقتي فاطمه عليهاالسلام را مي ديد، مسرور مي شد، يكي از اصحاب به در خانه وي رفت و ديد حضرتش مشغول آسياب كردن جو است و (در آن هنگام) مي فرمايد: (و ما عند الله خير و ابقي): (آنچه نزد خداست، بهتر و پايدارتر است). قصص: 60

بر حضرت سلام كرد و خبر گريه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را به او داد. حضرتش چادر كهنه اي كه دوازده وصله با ليف خرما داشت، به خود پيچيد و هنگامي كه حضرت خارج شد، سلمان فارسي- رضوان الله عليه- با ديدن چادر وي گريه كرد و گفت: چقدر تأسف آور است، (دختران) قيصر و كسري لباسهاي ابريشم نازك و انواع ابريشم بپوشند و دختر محمد صلي الله عليه و آله و سلم چادر پشمينه كهنه اي كه دوازده وصله دارد! هنگامي كه فاطمه بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وارد شد، عرض كرد: اي رسول خدا، سلمان از لباس من تعجب كرده است. «فو الذي بعثك بالحق، ما لي و لعلي منذ خمس سنين إلا مسك كبش نعلف عليها بالنهار بعيرنا، فاذا كان الليل افترشناه، و ان مرفقنا لمن ادم حشوها ليف.»: (قسم به خدايي كه تو را به حق برانگيخت، پنج سال است كه من و علي جز پوست گوسفندي كه در روز شترمان را بر روي آن علف مي دهيم، و در شب زيراندازمان مي كنيم، چيزي نداريم. و متكاي ما از پوستي است كه داخل آن ليف و پوشال خرماست.) سپس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «يا سلمان، ان ابنتي لفي الخيل السوابق...»: (اي سلمان، دخترم از پيشتازان (در زهد و تقوي) است.) بحارالانوار ج 43، ص 87، روايت 9.